
سیاست جنسی گوشت: نظریه انتقادی فمینیسم گیاهخواری و چرا فمینیست وگان باشیم؟
مترجم: مهدیس صادقی پویا
کارول جی. آدامز Carol J. Adams، نویسنده فمینیست و کنشگر حقوق حیوانات است وی در سال ۱۹۵۱ در نیویورک آمریکا متولد شد و تا کنون در کنار آثار فمینیستی گسترده، توانسته دو کتاب فوقالعاده حائز اهمیت و برجسته را درباره فمینیسم، گیاهخواری و صنعت گوشت و پدرسالاری به انتشار برساند. این دو کتاب عبارتند از: “سیاست جنسی گوشت: نظریه انتقادی فمینیسم گیاهخواری” و “پورنوگرافی گوشت”. در مطلب پیش رو، معرفی آدامز از کتابش و همچنین مطلب دیگری با عنوان چرا فمینیست وگان در معرفی ضمنی فمینیسم وگان و ارتباط این دو حوزه با یکدیگر آورده شده است:
سياست جنسي گوشت: نظریه انتقادي فمينيسم گیاهخواری
سياست جنسي گوشت: نظریه انتقادي فمينيسم-گیاهخواری، ارتباط بين ارزشهای پدرسالارانه و گوشتخواری را با در هم آميختن بينش فمينيسم، گياه خواری، دفاع از حيوانات و ادبیات نظری بررسي میکند. نیویورک تایمز این کتاب را “یک کتاب مقدس برای جامعه وگان” نامیده است.
هنگامی که این کتاب در سال ۱۹۹۰ برای بار اول منتشر شد، مجله Library Journal آن را یک اثر حائز اهمیت و برانگیزاننده توصیف کرده و پیشبینی کرد که این کتاب “خوانندگان از سراسر طیف باورهای سیاسی را خشمگین خواهد کرد یا به آنها الهام خواهد بخشید”. این پیشبینی درست از آب در آمد و این کتاب تبدیل به یکی از متون مهم برای حامیان و فعالان فمینیست و پیشرو حقوق حیوانات و از طرف دیگر توسط مفسران محافظهکار مانند راش لیمبو به ناسزا کشیده شد.
این کتاب به توضیح مفهوم “مبدأ غایب” یا The Absent Referent میپردازد و بر این باور است که در ورای هر وعده غذایی گوشتی، یک غیبت وجود دارد: مرگ حیوانی که گوشت از او گرفته شده است. این، شرح “مبدأ غایب” است. عملکرد مرجع غایب بدین شکل است که خشونتی را که در ماهیت گوشتخواری وجود دارد، پنهان میکند، تلاش به نگهداری از جدان شخص گوشتخوار کرده و ایده بیاهمیت بودن زندگی مفرد حیوانات را به سادگی به تمام کسانی که خواستههای خودخواهانه دارند، تاقین میکند. این دقیقاً همان چیزی است که شخص گوشتخوار را از حیوانات و حیوانات را از محصول نهایی، جدا میکند. مفهوم “مبدأ غایب” در تلاش است تا به گوشتخواران این باور را بقبولاند که این گوشت، جدای از آن موجودی است که یک زمانی زنده بوده است. و در نهایت تلاش میکند تا چیزها را از ماهیت وجودیشان دور نگاه داشته و به وجدان انسانها اجازه بیخیالی اخلاقی را نسبت به هر دیگریای بدهد.
کتاب استدلال میکند که سلطه مردانه و ستم به حیوانات به این دلیل که هم زنان و هم حیوانات در ساختار ظلم -که درباره حیوانات در روند گوشتخواری و صنعت لبنیات صورت میگیرد-، هر دو “مبدأ غایب” محسوب میشوند، به یکدیگر مرتبطند و نظریه فمینیستی منطقاً شامل سیاست وگان است، چرا که وگنیسم، به طور نامحسوس، جامعه پدرسالار را به چالش میکشد، پدرسالاری یک نظام جنسیتی است که در آن، روابط انسانها و حیوانات به رسمیت شناخته نشده و ارتباطی ضمنی و فاقد اهمیت، تعریف میشود.
سیاست جنسی گوشت نشان میدهد چگونه یک روند ابژهسازی، مثلهسازی و مصرف موجب ستم به حیوانات میشود، و به همین ترتیب حیوانات از طریق تکنولوژی، زبان و بازنمایی فرهنگی کمتری به انسانها شناسانده میشوند. ابژهسازی اجازه میدهد تا ظالم، دیگران را به عنوان یک شء بنگرد. به محض این که این ابژهسازی اتفاق بیفتد، روند مثلهسازی آغاز میشود. سپس مصرف شکل میگیرد؛ مصرف یک موجود. و مصرف موجودات به معنای مرگ آن موجودات است و به همین سادگی، مبدأ گوشت تغییر میکند.
همپوشانی تصاویر فرهنگی از خشونت جنسی علیه زنان و مثلهسازی و تفکیک طبیعت و بدن در فرهنگ غربی وجود دارد. این چرخه ابژهسازی، مثلهسازی و مصرف، فرایند “قصابی” را با بازنمایی و واقعیت خشونت جنسی در جوامع غربی مرتبط میسازد؛ فرهنگی که مصرف جنسی را عادیسازی میکند؛ این ساختارها حقی به نام حق تعرض ایجاد میکند و در نتیجه با وجود مبدأ غایب در این میان، عاملین ابژهسازی و مثلهسازی نیز ناپدید شده و ابژه مصرف شده بدون هیچ ردپایی از گذشتهاش، تاریخچهاش، بیوگرافیاش و فردیتش در روند مصرف قرار میگیرد.
سیاست جنسی گوشت نمونههایی از مقاومت تاریخی، معاصر و افسانهای را به گوشتخواران ارائه داده و استدلال میکند که تصمیمگیری در مورد مواد غذایی مصرفی، خود نوعی روشهای مقاومت هستند. برای بسیاری از کنشگران پیشرو، فمینیست و رادیکال، گیاهخواری یکی از ابعاد فعالیتهایشان بوده است.
چرا فمینیسم وگان؟
همه ما پروتئینهایمان را از گیاهان دریافت میکنیم. برخی، این پروتئین را مستقیماً از گیاهان میگیرند و برخی نیز چنین انتخاب میکنند که حیوانات برایشان این فرآوری را انجام دهند. من اصطلاح پروتئین زنانه شده Feminized Protein را برای صنعت تخم مرغ و لبنیات تعریف کردهام. پروتئین گیاهیای که از طریق چرخه مملو از ستم و سوءاستفاده از قدرت تولید مثل حیوانات ماده، حاصل میشود. پروتئین زنانه شده، نتیجه زندگی حیوانات مادهای است که ظرفیت تولید مثلشان برای تأمین نیازهای انسان اِشغال میشود.
این وضعیت خاص که حیوانات ماده در آن تحت سلطه قرار میگیرند، باید به واسطه اصطلاح خاصی نیز تعریف شود: بردگی جنسی مرغهایی که در قفسهای صنعتی و الکترونیکی نگهداری شده، یا گاوهای مادهای که به دستگاههای صنعتی دوشیدن شیر وصل شدهاند. اگرچه که این حیوانات تولیدکننده، زندهاند، اما تخم مرغ و لبنیات را نمیتوان غذاهایی نامید که محصول روند قربانی شدن نیستند. این دلیل وجود فمینیستهای وگان است در برابر فمینیستهای گیاهخوار.
اغلب به ما گفته میشود که «شما نمیتوانید و نباید با تاریخچه، فرهنگ و اسطورههای یک کشور یا یک فرد در این باره بحث کنید». بله، این دقیقاً همان کاری است که ما به عنوان فمینیستهای طرفدار محیط زیست (اکوفمینیستها)، و فمینیستهای وگان سعی میکنیم انجام دهیم. اما چطور این کار را انجام میدهیم؟ واقعیت رادیکالی هست و آن این که انسانها میتوانند وگان باشد و شاد زندگی کنند، اما فرهنگ سلطهگر -و جریان اصلی- نمیخواهد به چنین واقعیتی تن دهد.
ما درباره ایجاد جهانی که انسانها در آن در محرومیت به سر میبرند، صحبت نمیکنیم. وگان بودن به معنای پیروی از یک رژیم دشوار و پر از محرومیت که تنها هدفش نجات کره زمین است، نیست. وگان بودن، نوعی تجربه جدید، هیجانانگیز و شگفتانگیز در رژیم غذایی است که عده زیادی نمیدانند چه گزینههایی در چنین رژیمی وجود دارد، چرا که هنوز از مفهوم بسیار جدیدی صحبت میکنیم.
فمینیسم وگان، فمینیسمی است که با نقدهایش، چشمانداز این عرصه را فراهم کرده، افراد و ساختارهای اجتماعی را هدف قرار میدهد، و ساختارشکنی میکند. فمینیسم وگان در مقابل اما، راه حلهای جدیدی را نیز پیش پای فرد و جامعه میگذارد. فمینیسم وگان، همواره شرایط حال را به پرسش و چالش میکشد. فمینیسمی که میداند چه میداند، اما چگونه دانستههایش را عملیاتی خواهد کرد؟ این فمینیسم، فمینیسمی مُصِر و مقاوم است!
«توجه کنید»! به حال توجه کنید! فرایند اُبژهسازی / مُثلهسازی/ مصرف میتواند توسط فرایند توجه / حالمحوری / محبت، متوقف شود!