مهدیس صادقی پویا

فمینیسم انقلابی

جنبش رهایی‌بخش زنان چه جنبشی است؟ تاریخچه‌ای از فمینیسم در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی

نویسنده: لیندا ناپیکوسکی

ترجمه: مهدیس صادقی پویا

از آن‌جا که حین مطالعه درباره فمینیسم انقلابی، ریشه‌ها، معانی و مفاهیم وابسته و مرتبط با آن، به کرات به “جنبش رهایی‌بخش زنان” Women’s Liberation Movement ارجاع داده می‌شویم، ضروری به نظر می رسد تا با تاریخچه مختصری از این جنبش که از آن با مخفف WLM نیز یاد می‌شود، آشنا شویم. مطلب زیر از لیندا ناپیکوسکی Linda Napikosky در وب‌سایت ThoughtCo در همین باره منتشر شده است:

جنبش رهایی‌بخش زنان، مبارزه‌ای دسته‌جمعی در راستای دست‌یابی به برابری بود که بیش‌ترین فعالیت خود را در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی داشت، و در پی رهایی زنان از ستم و برتری مردانه بود.

عنوان جنبش

این جنبش متشکل از گروه‌های آزادی‌بخش زنان و فعالیت‌های آنان از قبیل مدافع‌گری، اعتراض، افزایش آگاهی، ارائه نظریات فمینیستی و فعالیت‌های متعدد فردی و گروهیِ متمرکز بر مقوله زنان و آزادی بود. این اصطلاح به موازات جنبش‌های رهایی‌بخشی و آزادی‌خواهی دیگر که هم زمان ایجاد شده و فعالیت می‌کردند، ابداع شد؛ جنبش‌هایی که ریشه آن‌ها در شورش علیه قدرت‌های استعماری، یا یک حکومت سرکوب‌گر ملی در راستای کسب استقلال برای یک گروه اجتماعی یا پایان دادن به ستم علیه آنان بود.

بخش‌هایی از جنبش عدالت نژادی، جنبش خود را “رهایی‌بخشی سیاه” Black Liberation نام‌گذاری کرده بودند. اصطلاح “رهایی‌بخشی” نه فقط مرتبط با کسب استقلال و رهایی از ستم و برتری مردانه برای تک تک زنان، بلکه در جست‌وجوی دست‌یابی به استقلال و پایان دادن به ستم برای همه زنان در اجتماع بود. و همین آن را در تضاد و تقابل با فمینیسم فردگرایانه قرار می‌داد. افراد و گروه‌ها در بطن این جنبش به شکلی آزادانه و به سبب وجود ایده‌های مشترک به یک‌دیگر گره خورده بودند و البته که میان این افراد و گروه‌ها، تفاوت‌های چشم‌گیری نیز به چشم می‌خورد.

از اصطلاح “جنبش زنان” Women’s Movement “ یا “موج دوم فمینیسم” Second Wave Feminism نیز به عنوان عناوین مترادف این جنبش استفاده می‌شود و البته که باید این موضوع را در نظر داشت که این جنبش دربرگیرنده گروه‌های مختلف و متنوع فمینیستی بود.

حتی در این جنبش، زنان از گروه‌های فمینیستی مختلف، باور به اتخاذ تاکتیک‌ها و روش‌های مختلفی برای دست‌یابی به اهداف‌شان داشتند؛ برای مثال برخی آنان باور داشتند که کار و فعالیت در نهادهای مردسالار می‌تواند منجر به دست یابی به اهداف جنبش شود.

جنبش رهایی‌بخشی زنان و فمینیسم رادیکال

جنبش رهایی‌بخش زنان گاهی به عنوان مترادفی برای فمینیسم رادیکال نیز به کار می‌رود، چرا که هر دو در راستای آزادسازی افراد جامعه از ساختار اجتماعی سرکوب‌گر گام بر می‌دارند و به خصوص هنگامی که از الفاظی چون “مبارزه” و “انقلاب” استفاده می‌کنند، هر دو تهدیدی برای جامعه مردان قلمداد می‌شوند. با این حال، دغدغه فمینیسم، چگونگی نابودی تمام نقش‌های جنسیتی در جامعه است؛ دغدغه‌ای که پیرامون آزادسازی زنان شکل گرفته و نه این وهم ضدفمینیستی که “فمینیست‌ها، زنانی‌اند که به دنبال از بین بردن مردان‌اند”.

تمایل به آزادی از ساختار سرکوب‌گر اجتماعی در بسیاری از گروه‌های آزادی‌بخش زنان، منجر به مبارزات درون‌گروهی با ساختار گروه و موقعیت راهبری آن شد. ایده برابری و مشارکت کامل که تنها در فقدان ساختار حاصل می‌شود، موجب شد تا به زعم عده‌ای، قدرت و تأثیرگذاری جنبش تا حدی تضعیف شود. این امر در نهایت، نوعی خودآزمایی و هم‌چنین آزمایش دیگر مدل‌های راهبری و مشارکت گروهی را در این جنبش رقم زد.

آزادی زنان به عنوان یک اصل

ارتباط جنبش رهایی‌بخش زنان با جنبش آزادی‌بخش سیاه‌پوستان، یک نقطه عطف در تاریخ این جنبش است، چرا که بسیاری از سیاه‌پوستانی که در شکل‌دهی به جنبش رهایی‌بخش زنان مؤثر بودند، در جنبش حقوق مدنی، افزایش قدرت سیاه‌پوستان و جنبش‌های آزادی‌بخش آن‌ها نیز نقشی گسترده ایفا می‌کردند. این افراد، دارای تجربیات سلب قدرت یا سرکوب به عنوان “زنان” در بطن این جنبش‌ها بودند. برای مثال اجتماعات و انجمن‌هایی چون Combahee River Collective، گروه‌هایی با اهداف و ایده‌های متقاطع بودند که در نقطه تلاقی جنبش رهایی‌بخش زنان و جنبش آزادی‌بخش سیاه‌پوستان در دهه ۷۰ میلادی شکل گرفته بودند. - این گروه، متشکل از فمینیست‌های سیاه‌پوستی بود که اغلب لزبین بوده و بین سال‌های ۱۹۷۴ و ۱۹۸۰ در بوستون در ایالات متحده آمریکا و در نقد فمینیسم سفید فعالیت می‌کردند.

بسیاری از فمینیست‌ها و تاریخ‌دانان، ریشه‌های جنبش رهایی‌بخش زنان را در نوچپ‌گرایی و جنبش حقوق مدنی در دهه ۱۹۵۰ و اوایل ۱۹۶۰ ردیابی می‌کنند. به واقع زنانی که در آن دو جنبش فعالیت می‌کردند، به زودی دریافتند که حتی در میان گروه‌های لیبرال و رادیکال که مدعی مبارزه برای آزادی و برابری بودند، با آنان به صورت برابر رفتار نمی‌شود. فمینیست‌های دهه ۶۰ میلادی، در یک امر با فمینیست‌های قرن نوزدهم اشتراک داشتند: نخستین فعالان حقوق زنان چون لوکرتیا مات Lucretia Mott و الیزابت کدی استانتون Elizabeth Cady Stanton، هنگامی که از اجتماعات مردان ضد برده‌داری یا گروه‌های مبارز طرد شدند، دریافتند که باید برای دست‌یابی به حقوق زنان، جنبشی مستقل سازمان‌دهی کنند.

نگارش درباره جنبش رهایی‌بخش زنان

زنان بسیاری، به نگارش متون داستانی، غیرداستانی و شعر درباره ایده شکل‌گیری جنبش رهایی‌بخش زنان در دهه ۶۰ میلادی پرداخته‌اند. برخی از این نویسندگان فمینیست عبارتند از: فرانسیز ام. بیل، سیمون دوبووار، شولامیت فایرستون، کارول هانیش، اودر لرد، کیت میلت، رابین مورگان، مارج پیرسی، آدرین ریچ و گلوریا استاینم.

جو فریمن در مقاله کلاسیک خود درباره آزادی‌بخشی زنان، درباره تنش و تفاوت میان “اخلاق آزادی‌بخشی” و “اخلاق برابری” اظهار نظراتی کرده است:

“تلاش برای دست یابی به برابری و با توجه به سلطه و تعصبی که مردان بر ارزش‌های اجتماعی دارند به معنای آن است که زنان برابری‌خواه به دنبال شبیه‌سازی خود با مردان بوده و گویی که مردان ارزش این شبیه سازی را دارند… این مسئله همان‌قدر می‌تواند خطرناک باشد که بدون دغدغه برابری، به دنبال آزادی باشیم”.

فریمن هم‌چنین در این مقاله از چالش رادیکالیسم و اصلاح‌گرایی(طلبی) که منجر به ایجاد تنش در جنبش زنان شد سخن گفته است:

“در روزهای ابتدایی جنبش، بسیاری از سیاست‌مداران خود را در میانه این تنش یافتند. آن‌ها ایده اصلاح سیستم که نیازی به تغییر در ماهیت اصلی سیستم نمی‌دید را مطرح کردند و در نتیجه تنها به دنبال تقویت سیستم بودند. با این حال، اقدامات آن‌ها برای یافتن و اتخاذ اقداماتی که به اندازه کافی رادیکال باشند به شکست منجر شد و آن‌ها به زودی خود را ناتوان از انجام هر کاری، از ترس این که این کار خلاف انقلابی‌گری باشد یافتند. انقلابیون غیر فعال بسیار کم‌ضرر‌تر از اصلاح‌طلبان فعالند”!

Picture: Women’s Liberation group marches in protest in support of Black Panther Party, New Haven, November, 1969. David Fenton/Getty Images